مهدی اخوان ثالث
ما چون دو دريچه روبروي هم
آگاه زهر بگو مگوي هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آينده
عمر آينه بهشت، اما…آه
بيش از شب و روز تير و دي كوتاه
اكنون دل من شكسته و خسته ست
زيرا يكي از دريچه ها بسته ست
نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد
نفرين به سفر، كه هر چه كرد او كرد
+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۰ ساعت 19:21 توسط اکبری
|